فرهنگ؛ گمشده ی بزرگ ورزش
فرهنگ؛ گمشدهی بزرگ ورزش
ورزش یا همان تربیتبدنی به شکل حرفهای، سالهاست که در ایران رایج شده اما هنوز هم جامعهی ما فاقد فرهنگ لازم در این زمینه است.
تربیت بدنی به شکل سنتی در ایران بیشتر به رشته هایی مخصوص ایرانی ها محدود می شد. اسب سواری، ورزش باستانی، کشتی ووزنه برداری از جمله این رشته ها بودند.
با گسترش رشته های ورزشی اگرچه ایرانی ها به سرعت خود را با آنها همراه کردند اما آنچه همیشه دردسرساز و مشکل آفرین بود امر مهم فرهنگ ورزشی بود.
اگر در گذشته ها فرهنگ در ورزش توجه جدی به جوانمردی و دست گیری از ضعفا بود اما با عبور با آنچه در گذشته به آن فرهنگ اتلاق می شد در دوره جدید ورزش و تربیت بدنی فاقد فرهنگ مشخص است.
به این ترتیب کماکان ما باید نام مرحوم جهان پهلوان تختی را به عنوان الگوی فرهنگی و اخلاقی از زبان قهرمانان خود بشنویم. گویا قرار نیست تغییری در این مهم صورت پذیرد.
با نگاهی دقیق به بسیاری از مشکلات ریز و درشت ورزش بزرگترین دلیل را همان فقر فرهنگی در خواهیم یافت. امروزه نیمی از مردم ایران(بانوان) اجازه حضور در ورزشگاه ها را ندارند و ریشه این امر در موضوع اخلاق و فرهنگ است.
ورزش ما هنوز در خصوص جذب مربی و بازیکن باشگاهی شکل شایسته ای در دستورکارش نیست و در حقیقت ما فرهنگ تعریف شده از این بابت نداریم.
حدود پنجاه فدراسیون ورزشی در ایران فعالیت دارند .تقریبا همه آنها از طریق بودجه و حمایت مالی دولت اداره می شوند و خواسته و یا ناخواسته تحت کنترل و برنامه های وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک هستند اما هرکدام ساز خود را می نوازند. دلیل آن نیز نبود سیاست فرهنگی مشخص است.
از سالها قبل واژه فرهنگی ورزشی جلوی نام باشگاه های ورزشی قرارگرفت ولی با این همه مشکل فرهنگی کیست نداند که این کار فقط در حد شعار و حرف بود و بس..
در طول تاریخ ورزش و به ویژه بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی بحث فرهنگ در ورزش بسیار جدی و مستمر بوده اما حرکت جدی در این مسیر وجود نداشته است.
مرور رسانه ای در این باره ما را با جلسات و همایش های فراوان و اما بی حاصل روبرو می کند. تاسف ها در این مورد وقتی بیشتر می شود که بدانیم برخی مسئولان ورزش در برهه خدمتی خود به بحث های اداری، ساخت و ساز، قهرمانی و مدال آوری توجه جدی داشته اند اما هیچوقت مسئله فرهنگ در اولویت نبوده است.
همین امروز نیز با وجود ادعای فرهنگی بودن مسئولان ورزش این مهم کاملا در انزوا قراردارد.
تعیین معاونت فرهنگی در وزارت ورزش چون همیشه شکل تعارف و باری به هر جهت است. با مرور آنچه در این باره گذشته با این واقعیت تلخ روبرو هستیم که معاونان ورزش از جمله ضعیف ترین معاونان در بخش های مختلف بوده اند. معاونانی که بیشتر به عنوان بازیکن ذخیره در لحظاتی به کار گرفته شده اند که بازیکنان اصلی مشغول کار دیگری شده اند.
امروزه معاون فرهنگی در وزارت ورزش بیشتر یک تماشاگر است تا تعیین کننده خط مشی.. اوج همت معاون فرهنگی حضور در مراسم ختم، یادبودها، جلسات تقدیر، همایش های بی حاصل و...
سوگمندانه باید گفت این معاونت به لحاظ ساختاری، ابزار و بودجه چیزی برای عرضه ندارد. اگر ما فرهنگ در ورزش را امری حیاتی و کارساز بدانیم قطعا نه معاون امروزی بلکه هیچکس دیگر به این شکل قدرت ایجاد تحول لازم را نخواهد داشت.
برای کشوری چون ایران که به حق داعیه امور فرهنگی و اخلاقی را دارد چنین شرایطی بسیار بد و زننده است.
متاسفانه ما حتی در ارائه برنامه های سطحی دارای قدرت نیستیم. اگر بازیکنی در میدان مسابقات به صورت خودجوش کاری کرد که کرد وگرنه نه در فدراسیون ها و نه حتی در باشگاه ها ما دارای برنامه معمولی هم نیستیم.
این بلبشو باعث شده تا موضوع بازیکن سالاری، مربی سالاری و حتی دلال سالاری شیره جان ورزش را بخورد. این "سیستم" تابع تصمیم دیگران باعث شده تا ما در فرهنگ ایجاد شده داخلی غوطه بخوریم. در عرصه داخلی هرکس زورش رسید برتری خود را دیکته می کند و چون ماجرا به بیرون از مرزها رسید فقط تماشاگر می شویم و قدرت برابری با رقبا نداریم.
اشتباه نشود موضوع بحث ما نتایج ورزشی نیست. در این بخش همچنان ورزش ما تابع قدرت فردی است. ظهور استعدادهای ذاتی و تلاش های جانانه آنها در بسیاری اوقات ما را با نتایج شیرین مواجه می کند.
یک کشتی گیر، وزنه بردار ، رزمی کار ناگهان جلوه می کند و ما مدال المپیک می گیریم. در طول تاریخ یک دوومیدانی کار ما را صاحب یک مدال می کند(که احتمالا تا سالهابعد چنین اتفاقی رخ نخواهد داد). تازه این اتفاق هم در سایه فرهنگ بحث دار نتیجه گرایی رخ داده است. فرهنگی که کارشناسان امر آن را از جمله دردهای بزرگ ورزش معرفی می کنند. فرهنگی که در آن همه چیز در نتیجه خلاصه می شود و اساس اخلاق در ورزش به شدت زیر سوال می رود.
بی گمان بحث فرهنگ در ورزش آن چنان گسترده است که در این مطلب کوتاه نمی گنجد اما بر این باوریم که یک اشاره هم در این خصوص کافی به نظر می رسد.
اکنون و در آستانه تشکیل کابینه جدید باید امیدوار بود وزیر ورزش در فرصت خوبی که در پیش دارد در خصوص مقوله مهم فرهنگ دارای برنامه و جدیت لازم باشد. تدوین سیاست های مشخص در این باره و استفاده از نظر کارشناسان می تواند گره گشای بسیاری از معضلات ورزش باشد.
بدون تردید اهالی ورزش از گذشته تاکنون چشم انتظارند تا مسئولی پیدا شود و با تکیه جدی بر امر فرهنگ، مسیری درست و پایدار را رقم بزند. آیا این مسئول در دولت جدید ظهور خواهد کرد؟
ما نیز مثل همه صبر می کنیم تا جواب این سوال را بیابیم. خیلی زمان نمی برد. قطعا پس از معرفی کابینه، تعیین وزیر ورزش و رای اعتماد به او برای یافتن پاسخ این سوال خیلی وقت لازم نیست. در زمان کوتاهی می توان به پاسخ این سوال رسید.